یکی نوشت...
یکی خوند!
بازم نوشت...
بازم خوند!!
آخرش اونیکه نوشت، مُرد!
اما اونیکه میخوند، موند...
حالا من مینویسم
تو بخون
من میمیرم
تو بمون
[ پنج شنبه 92/10/5 ] [ 1:50 عصر ] [ حانی و تنهایی ]
به سلامتی کاج...
که تو اوج یخبندونِ زمستون، ذاتِ سبزش رو نشون میده...
وگرنه تو تابستون که هر علفِ هرزی ادعای سبزی داره..!!
[ پنج شنبه 92/10/5 ] [ 1:43 عصر ] [ حانی و تنهایی ]
عجـــــــــایب هشت گانہ اَند...
آغــــــــوشِ "تـــــــــو"
هیچ بُعـــــــدی ندارد ..
واردش کــــــــــہ شوی
زمــــــان بی معنــــــــا میشـود...
بی آنکـہ نفـــــس بکشی روحـــــــــــَت تآزه می شود ..
[ چهارشنبه 92/10/4 ] [ 3:14 عصر ] [ حانی و تنهایی ]
نمى دانم چه رابطه ایست ؟
بین نبودنت با رنگ ها
دلتنگ تو که میشوم
زندگى ام سیاه مى شود !
[ چهارشنبه 92/10/4 ] [ 3:9 عصر ] [ حانی و تنهایی ]
مـــرحـــــم زخمهـــایـــم
کـــنج لبــان توســت....
بوســــــه نمی خواهــــــــم
سخن بگـــــــو!!!!!!!
[ چهارشنبه 92/10/4 ] [ 3:9 عصر ] [ حانی و تنهایی ]
اگه یه روز یکی با همه ی قلبش دوست داشت
حواست باشه
تو خاص نیستی
اونه که آدم کمیابیه و در حال انقراض
مواظبش باش . . .
[ چهارشنبه 92/10/4 ] [ 3:5 عصر ] [ حانی و تنهایی ]
سرم را روی شانه ات بگذار تا همه بدانند “همه چیز زیر سر من است !
[ چهارشنبه 92/10/4 ] [ 3:4 عصر ] [ حانی و تنهایی ]
ازدستم عصبانی هستی
هرچی باهات حرف میزنم خودتو به نشنیدن میزنی
بعد صدات میکنم چندین بار
نگاهم نمی کنی فقط بهم میگی که باهام قهری
بلند میشی ازپشت بغلم میکنی توچشمام نگاه میکنی
اولش خیلی جدی اما وسطاش خندت میگیره و میگی
توغلط میکنی بامن قهرکنی
ازلحن صدات خندم میگیره
همین برای خوشبخت بودنم کافیه بهم نشون میدی طاقت نداری صدامو نشنوی
[ دوشنبه 92/10/2 ] [ 6:20 عصر ] [ حانی و تنهایی ]
عادت کرده ام هرشب...
به تاریکی اتاقم...
به نگاه کردن عکس تو...
هیچ لالایی مرا نمیخواباند..
باید خودت باشی..
آنوقت بی آنکه دلم بفهمد...
درکنارت خوابش می برد !
[ دوشنبه 92/10/2 ] [ 6:5 عصر ] [ حانی و تنهایی ]
