غرور گفت * غیر ممکن است *
تجربه گفت * خطرناک است *
عقل گفت *بیهوده است *
دل زمزمه کرد * امتحانش کن *
[ دوشنبه 92/10/16 ] [ 1:28 عصر ] [ حانی و تنهایی ]
ی نفر هست که چهرش جلوی چشمامهــــ
ی نفر هست که نزدیکه بهم باهامهـــــ
ی نفر هست که قلبم واسه اون میکوبهــــــ
ی نفر هست که تنها واسه من خوبهــــــ
...............................................
اینو بدون بعد اون دیگه عاشق نمیشمـــــــــــــ
هرجا که اسم اون بیاد من میگم عاشقشمـــــــــــــ
[ یکشنبه 92/10/15 ] [ 9:33 عصر ] [ حانی و تنهایی ]
چقدر سخته به همه آرامش بدی...
ولی وقتی خودت یه شونi گرم
برای دلتنگیهات میخوای هیچ کس کنارت نباشه
[ یکشنبه 92/10/15 ] [ 9:26 عصر ] [ حانی و تنهایی ]
[ یکشنبه 92/10/15 ] [ 9:24 عصر ] [ حانی و تنهایی ]

وقتی نا امید شدی به یاد بیار کسی رو که تنها امیدش تویی

وقتی پر از سکوت شدی به یاد بیار کسی رو که به صدات محتاجه

وقتی دلت خواست از غصه بشکنه به یاد بیار کسی رو که توی دلت یه کلبه ساخته

وقتی چشمات تهی از تصویر شد به یاد بیار کسی رو که حتی توی عکسش بهت لبخند میزنه

وقتی به انگشتات نگاه کردی به یاد بیار کسی رو که دستای ظریفش لای انگشتات گم شده

وقتی شونه هات خسته شد به یاد بیار کسی رو که هق هق گریه ش اون ها رو می لرزونه



[ یکشنبه 92/10/15 ] [ 9:22 عصر ] [ حانی و تنهایی ]
می ترسم کسی نه خودت را
که دوست داشتنت را از من بگیرد !
*****
چیزی در کلامم نیست
جز دوستت دارم هایی که واژه نیستند
مثل دم در پی بازدم حیاتم را رقم می زنند
*****
دوستت دارم هایت را به کسی نگو
نگه دار برای خودم
من جانم را برای شنیدنش کنار گذاشتم
[ یکشنبه 92/10/15 ] [ 8:29 عصر ] [ حانی و تنهایی ]
سربه هوانیستم
اماهمیشه چشم به آسمان دارم
حس عجیبی است دیدن همان آسمانی که
شاید توچند لحظه پیش به آن خیره شده باشی
[ یکشنبه 92/10/15 ] [ 7:31 عصر ] [ حانی و تنهایی ]
تقصیر تونیست
مقصر معلم دستور زبان فارسی بود
که به من نگفت
"من" باهر "تویی" "ما" نمیشود !
[ یکشنبه 92/10/15 ] [ 7:23 عصر ] [ حانی و تنهایی ]
جوابم نکن مردم از ناامیدی
شاید عاشقم شی، خدا رو چه دیدی
خیال کن جواب منو دادی اما
عزیزم جواب خدا رو چی میدی؟
همینجوری اشکام سرازیر میشن
دیگه از خودم اختیاری ندارم
من از عشق چیزی نمی خوام به جز تو
ولی از تو هیچ انتظاری ندارم
صبوریم کمه بی قراریم زیاده
چقد بی قرارم من صاف و ساده
عزیزم چقد سخته دل کندن از تو
عزیزم چقد تلخه کام من از تو
نذار زندگیم راحت از هم بپاشه
جوابم نکن مردم از بی جوابی
یه چیزی بگو پیش از اینکه بمیرم
به خوابم بیا پیش از اینکه بخوابی
شب از نیمه های زمستون گذشته
به خوابم بیا پیش از اینکه بمیرم
اگه پا به خوابم گذاشتی عزیزم
یه چیزی بگو بلکه آرووم بگیرم
صبوریم کمه بی قراریم زیاده
چقد بی قرارم من صاف و ساده
عزیزم چقد سخته دل کندن از تو
عزیزم چقد تلخه کام من از تو…
[ شنبه 92/10/14 ] [ 4:2 عصر ] [ حانی و تنهایی ]
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده.
فکر نکن بی وفا هستم، دلم از سنگ نشده…
اعتراف می کنم اینک در حسرت روزهای شیرین با تو بودنم.
باور نمی کنم اینک بی تو ام.
کاش می شد دوباره بیایی و یک لحظه دستهایم را بگیری
کاش می شد دوباره بیایی و
لحظه ای مرا ببینی تا دوباره به چشمهایت خیره شوم،
تا بر همه غم و غصه های بی تو بودن چیره شوم…
کاش می شد دوباره بیایی
و لحظه ای نگاهت کنم، با چشمهایم نازت کنم.
در حسرت چشم هایت هستم،
چشم هایی که همیشه با دیدنش دنیایم عاشقانه می شد.
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم هوایت را کرده.
در حسرت گرمی دستهایت، تا کی باید خیره شوم به عکس هایت،
هنوز هم عاشقم، عاشق آن بهانه هایت…
کاش بودی و به بهانه هایت نیز راضی بودم،
کاش بودی و من دیگر از سردی نگاهت شاکی نبودم.
هر چه خواستم از تو بگذرم از همه چیز گذشتم جز تو،
هر چه خواستم فراموشت کنم همه را فراموش کردم جز تو،
هر چه خواستم به خودم بگویم
هیچ گاه ندیدم تو را، چشم هایم را بستم و باز هم دیدم تو را.
هر چه خواستم دلم را آرام کنم ، آرام نشد دلم و بیشتر بهانه تو را گرفت،
هر چه خواستم بگویم بی خیال، بی خیالت نشدم
به خیالت تا جایی که فکرش هم نمی کنی رفتم…
می خواستم با تنهایی کنار بیایم، دلم با تنهایی کنار نیامد،
می خواستم دلم را راضی کنم، یاد تو باز هم به سراغم آمد،
می خواستم از این دنیا دل بکنم، دلم با من راه نیامد…
بگذار اعتراف کنم که دلم در چه حالیست،
بدجور از نبودنت شاکی است،
هر جا هستی برگرد که اصلا حالم خوب نیست…
[ شنبه 92/10/14 ] [ 3:30 عصر ] [ حانی و تنهایی ]