یه وقتـــــــــآیی هست عجیب دلتنگـــــش میشی
میبینی فاصلــــــت ازش زیاده ،خیلی ازت دوره
انقدر دور ک بیشتر دلتنگــــــش میشی
یه آهنگ آروم و عاشقــــــونه میزاری
دستتو میزاری زیر سرت ،
چشماتو میبندی و فقط بهش فـــــــکر میکنی
اون آهنگی که میشنوی
رو با تمام احساست زیر لب میخونی
و با خیـــــــــال اون سر میکنی
رویای ِ با هم بودن :
تو ،اون ، گــــــرمی دستاش و ...
تو وجودت حس میکنی انقدر دوسش داری ،
انقدر دوسش داری که
حتی حاضری واســــش جــــــــون بدی
انقدر دوسش داری که حاضری جلو همـه داد بزنی
مـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـن عاشقشـ ـ ـ ـ ـ ـ ـم
عکسشـــــو میاری ،زل میزنی تو چشماشـــــــــو
اون لحظست که
آرامش چشمــــــــــاش
مستــــــت میکنــــــــه و آروم ...
[ دوشنبه 92/10/30 ] [ 4:48 عصر ] [ حانی و تنهایی ]